از آن روزی که بار سفر را بسته ای و کوچه غبار شهر را غریبانه پیموده ای آسمان می نالد که لاله ام را چیده اند و شمع می نالد که پروانه ام را کشته اند م من هر شب که موج خاطره هایت به ساحل چشمانم هجوم می آورند با هر قطره اشکی که بر عکس تو می فشانم می نالم که دلم شکسته است.یاورم رفته است عزیزم رفته است.یاد تو تا دنیا است برایم زنده است